حاج عشق علی طالبی (کاندیدای هشتمین مجلس شورای
اسلامی در
شهرستانهای قائم شهر، سواد کوه، کیاکلا و جویبار):
ما کار خود را همیشه با رمز « یا حسین » شروع کرده ایم و معتقدیم «یا حسین» رمز موفقیت ما در هر کاریست
تصوری که مطهری از دین اسلام دارد، همان تصور عمومی مسلمانان است؛ برنامه جامع هدایت بشر، که خداوند برپیامبرانش وحی کرده است و پیامبرانش به دریافت، تبلیغ و اجرای آن همت گماشتهاند. مطهری بدون اینکه تعریفی از دین ارائه دهد، در همة آثار خود از ویژگیها، فواید و کاربرد آن در زندگی بشر سخن گفته است. این مطلب، بیانگر مفروغ عنه و مسلم بودن تعریف دین، در منظر وی و مخاطبانش است(مطهری، 1374، ج1و2).
با وجود این، مطهری دربارةدین نکاتی را بیان داشته است، که از باب نمونه به آنها اشاره میشود. یک نکته مهم را که مطهری بدان اشاره دارد، جاودانگی دین است(مطهری، 1374، ص(الف)، ص26):
«چون دین دارای دو ویژگی است که جاودانگی پدیدهها را تضمین میکنند، همیشگی است؛ هم جزء نهاد بشر است (فطری است) و هم از لحاظ تأمین حوائج و خواستههای بشری، مقامی را دارد که جانشینی ندارد و چیز دیگری نمیتواند جایش را بگیرد.»
نکتة مهم دیگری که مطهری بیان میدارد، این است که دین اساس اجتماع است،زیرا (مطهری، 1374، (الف)، ص43):
«رکن اساسی در اجتماعات بشری، اخلاق است و قانون. اجتماع، قانون و اخلاق میخواهد و پشتوانة قانون و اخلاق هم، فقط و فقط دین است.»
نکتة مهم دیگری که مطهری بیان میدارد، به آیندة دین اسلام برمیگردد و اینکه «در این دین، مهدویت نیز وجود دارد که نهایتاً عالم را تغییر خواهد داد»(مطهری، 1374، (الف)، صص85-89). این، مساوی با آن است که بگوییم که این دین، برکل عالم مسلط خواهد شد.
مطهری ضمن اظهار این مطلب که این دین اصولی ثابت و لایتغیر دارد، بیان میدارد که این اصول باید در همة زمانها جزء اصول زندگی بشر قرار گیرد؛ و علاوه برآن، اسلام فروعی نیز دارد که متناسب با زمان و به وسیلة اجتهاد، تکلیفش مشخص میشود(مطهری، 1374، ج1، ص232).
در دیدگاه مطهری، دین اسلام، هم روابط بندگان باخدا را تنظیم مینماید، و هم خطوط اصلی روابط انسانها و حقوق وظایفشان را نسبت به یکدیگرمشخص میکند(مطهری، 1374، (ب)، ص106). از این دیدگاه، مطهری به این نتیجه میرسد که سیاست امروزی و حاکم بر دنیا، چیزی جز روبه صفتی نیست و اسلام هدفی جز مبارزه با این نوع سیاست ندارد(مطهری، 1374، ج1، صص62-63). در مقابل، وی با نمونههایی که از رفتارهای سیاسی حضرت علی (ع) در قبال معاصرانش، از جمله معاویه، میآوردکه امام(ع) حاضر به واگذاری امارت شام به وی نشد، نشان میدهد که اسلام سیاست دارد و ملاک این سیاست نیز عدالت است؛ همان عدالتی که حضرت علی(ع)، مظهر والگوی اعلای آن بود(مطهری، 1374، ج1. صص63-64). از همین جا، این تعریف با تعریف سیاست از دیدگاه بازرگان تفاوت میکند؛ زیرا آنچه مطهری به عوض سیاست روبه صفتی و شیوة اروپایی سیاست مینامد، بازرگان از آن به عنوان تعریف سیاست یاد میکند. این نوع تعریف، در بیان نوع رابطة دین و سیاست والگوی حکومتی، اثر خود را خواهد گذاشت .